Thursday 21 August 2014

ظهر تابستان است *

چقدر در حسرت این حس ام. حسِ یک روز گرم تابستان در اتاق قدیمی ام، آسوده خاطر و فارغ از دنیا دراز کشیده روی تخت سرگرم خواندن کتابی قطور که توان کنار گذاشتن اش را نداشته باشم. با ملافه نازکی بر روی تن که باد کسل و خسته پنکه گاه به گاه بال ملافه و رشته های موی عرق کرده را بهانه غلغلک های دلچسب تابستانه کند. و این حس خوش همه فراهم شود به لطف آفتاب تند ظهر تابستان که از آسمان بی ابر کویری مصرانه بر تخت خانه کرده است چنان که کم کم کتاب را سنگین کند برای دست و پلک را  خسته برای سطور. و پایان این جدال شیرین خوابی سبک باشد در ظهر گرم تابستانی ام.ا 





زنی میان‌سال روی تختش دراز کشیده و کتاب می‌خواند، در حالی که سگ خانگی‌اش کنار او نشسته است. #تهران،#ایران

 عکاس: محیا رستگار
منبع: فیس بوک
Everyday Iran Page

* سهراب سپهری

No comments:

Post a Comment